محل تبلیغات شما
رنگ زندگیم این روزا بی رنگیه. صفحات این روزام داره سیاه و سفید چاپ میشه و میگذره. سطل رنگام ته کشیده، قلمم رو گذاشتم کنار، خطهای ضروری رو رج میزنم، سیاه روی روزای سفید و رد میشم. رنگی ندارم دیگه 

و البته که موقته!!

تجربه نشون داد من میتونم باز عاشق بشم. خر بشم. خریت کنم. از دستش بدم ! 

شاید همون سنگای اول رو کج میشینم، شاید همون بنای اولیه رو چپ میذارم. 

و زود وا میدم. 

خیلی زود احساسمو نشون میدم، خیلی زود خودمو با اون یکی میدونم، خیلی زود برام آشنا میشه و قسمتی از من میشه ، به زبون دیگه: کم بازیشون میدم و مردام عاشق بازی کردن هستند. حوصله شون که سر بره میذارن میرن. 

عزیز دلم، میس ام جان، یادت نره: "مردا پسربچه هایی هستند که بزرگ شدن، و عاشق بازی!! مثه پی اس، مثه فوتبال، مثه ورزش، زن ها هم براشون بازی هستند!" تا وقتی بچرخونیشون و عقب جلو کنی و موش گربه بازی دربیاری جذابی! دستشون که بهت برسه، دل که بسپری بهشون و بفهمن که دل سپردی: بای! 


داستان جد هم همین بود. و از خیلی پسرا پسرتر هم بود! عاشق فوتبال، عاشق ماشین، عاشق لاس زدن، عاشق دورهمی. من فکر میکردم این لایه ها رو زدم کنار و هم تیم شدیم، که خب اشتباه کردم. ما هنوز تو بازی بودیم، من زود تمومش کردم و اون پسربچه شیطون حوصله اش سر رفت و عقب کشید . رفت سراغ بقیه اسباب بازیاش. 

رد شدن برام سخته. تو هر چیزی. توسط هرکسی. تجربیات تلخی این حیطه دارم. شعاعی. المپیاد. علا. الانم که جد. البته به شدت قبلیا نیست ولی گمونم روحمو بخراشه. 


نمیدونم. امیدش به خدا 

278.بوسه ای برای یک پایان

277. سال نو، حال نو ؟

273. I miss being loved and in love ...

عاشق ,زود ,رو ,بازی ,هم ,میشه ,عاشق بازی ,میشه و ,خیلی زود ,و عقب ,هم بود

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تیامو همه حرفای نگفته من نازی هیجده twinnasina گروه زبان انگلیسی دوره دوم متوسطه استان کردستان 1326. آرامشم تویی دلنوشته فاز صدا وبلاگ procimnave تنها ترین غمخوار